حقوق مدنی
1 تا 8
آقای سامان محبی نیا
مال
تعریف مال
مال چیزی است که مفید باشد و نیازی )مادی و یا معنوی( را برآورده سازد و همچنین قابل اختصاص یافتن
به شخص یا ملت معین باشد.
تفاوت شیء و مال
هر مالی دارای ارزش مبادله اقتصادی و قابل تقویم به پول است، ولی بعضی اشیاء ممکن است ارزش
اقتصادی نداشته باشد.
بین مال و شیء رابطه عموم و خصوص مطلق برقرار است. با این توضیح که:
- هر مالی شیء است.
- اما برخی اشیاء مال هستند.
- برخی اشیاء مال نیستند.
مانند: هوا و آفتاب که قابل داد و ستد نبوده و ارزش اقتصادی ندارند. شیء هستند، ولی مال محسوب
نمی شوند.
نکته: همه اموال دارای مالک خاص نیستند، مانند: اراضی موات که مال محسوب می شوند، ولی مالک
ندارند.
تعریف ملک: به مالی که مالک داشته باشد ملک می گویند.
بنابر این هر مالی، ملک نیست.
نکته: مال علاوه بر این که اشیاء مادی را در بر می گیرد، مانند ماشین و خانه، اشیاء غیر مادی و غیر
محسوس را نیز در بر می گیرد، مانند: حق اختراع، حقوق مالی، حق تالیف، حق سر قفلی و ... .
تعریف دارایی
به مجموع حقوق و تکالیف مالی، دارایی گفته می شود.
نکته: دارایی عام تر از حق است.
حق
تعریف حق
حق سلطه و اقتداری است که قانون به افراد می دهد تا عملی را انجام دهند.
نکته: حق از امور اعتباری است که باید قانون سبب آن را معرفی نماید.
اقسام حق
حق بر دو قسم است:
حق مالی: امتیازی است که هدف آن تامین نیازهای مادی اشخاص می باشد. مثال: حق مالکیت، حق
انتفاع، حق ارتفاق.
حق غیر مالی: امتیازی است که هدف آن رفع نیازهای عاطفی و اخلاقی انسان است. مثال: حق زوجیت،
حق حضانت، حق ولایت، حق معابر عمومی )مثل نشستن در پارکها(.
تفاوت حق مالی با حق غیر مالی
حق مالی با حق غیر مالی چهار تفاوت دارد:
حق مالی قابل تقویم به پول بوده )یعنی قابل داد و ستد اقتصادی بوده و ارزش اقتصادی دارد(، ولی حق غیر
مالی قابل تقویم به پول نمی باشد.
نکته: غالب حقوق غیر مالی، آثار مالی نیز دارند. مانند: حق زوجیت که امکان مطالبه نفقه را نیز در پی
دارد.
حق مالی اصولا )هر کجا از واژه اصولا استفاده شود، یعنی اصل مورد نظر استثنائاتی دارد( قابل نقل و انتقال
می باشد )یعنی در مواردی حق مالی قابل نقل و انتقال نیست(، هم به صورت ارادی و هم به صورت
قهری، ولی حق غیر مالی به هیچ وجه قابل نقل و انتقال نمی باشد.
نکته: بعضی حقوق هم جنبه مالی دارند و هم جنبه غیر مالی. مانند: حقی که مولف بر آثار خود دارد.
حقوق مالی غیر قابل نقل و انتقال:
حق شفعه نسبت به مال مشاع
حق شفعه با این که از حقوق مالی است به صورت ارادی قابل نقل و انتقال نمی باشد، در صورتی که
در حالت قهری قابل نقل و انتقال هست.
خیارات
خیارات به صورت ارادی به هیچ عنوان قابل نقل و انتقال نیستند، اما به صورت قهری اصولا قابل
نقل و انتقال می باشند، به جز موارد زیر:
خیار مجلس
خیار شرط به قید مباشرت )ماده 444 قانون مدنی(
خیار شخص ثالث )ماده 444 قانون مدنی(
حق مالی قابل اسقاط می باشد، ولی حق غیر مالی نه.
حق مالی از سوی بستانکاران قابل بازداشت )توقیف( بوده، ولی حق غیر مالی از سوی بستانکاران
قابل بازداشت نمی باشد. )ماده 801 آئین دادرسی مدنی قرار تامین خواسته و ماده 080 آئین دادرسی مدنی –
صدور دستور موقت یا دادرسی فوری( –
اقسام حق مالی
دو نوع حق مالی وجود دارد:
حق عینی: عبارت است از حق شخص به روی عین مال.
توضیح: حقی است که شخص، به طور مستقیم و بی واسطه نسبت به چیزی پیدا می کند و
می تواند از آن استفاده کند. مانند: حق مالکیت که بنابر این حق مالک حق همه گونه تصرف و استفاده
از ملک خود را دارد.
حق دینی )شخصی(: عبارت است از حق شخص به روی یک شخص دیگر.
توضیح: حقی است که شخص )دائن( نسبت به دیگری دارد و به واسطه آن می تواند انجام کاری را
از وی )مدیون( بخواهد.
شخص دارای حق دینی به طور مستقیم حقی بر اشیاء پیدا نمی کند، بلکه می تواند حق خود را فقط
به وسیله مدیون و به طور غیر مستقیم بر اشیاء اعمال نماید. مثلا: تعهد به انتقال ملک از سوی
مالک زمین، که متعهله )دائن( فقط می تواند الزام مالک را به انتقال از دادگاه بخواهد.
فرق حق عینی و دینی:
در حق عینی دو عنصر وجود دارد:
موضوع حق
شخص مالک حق
اما در حق دینی سه عنصر وجود دارد:
طلبکار
بدهکار
موضوع حق
حق عینی مطلق بوده، ولی حق دینی نسبی است، یعنی حق عینی در برابر همه اشخاص قابل
استناد است، ولی حق دینی فقط نسبت به شخص مدیون قابل اجراست.
حق عینی متضمن حق تعقیب بوده، )متضمن حق تعقیب بودن حق عینی: یعنی صاحب حق عینی می تواند
مال خود را در دست هر کس بیابد مطالبه کند.( )مثال: ماده 618 قانون مدنی اثر اخذ به شفعه در ابطال –
معاملات( ولی حق دینی متضمن حق تعقیب نمی باشد. )مثلا الف متعهد می شود که ماشینش را در
روز معین در اختیار ب بگذارد، ولی آن را می فروشد، در این حالت، ب نمی تواند به مالک جدید رجوع
کرده و انجام تعهد فروشنده را از او بخواهد.(
حق عینی احصاء شده است، اما حق دینی احصاء شده نیست. )احصاء شده: یعنی در قانون مشخص و
شمارش شده است(
اقسام حق عینی
حق عینی بر دو قسم می باشد:
حق عینی اصلی: عبارت است از حق عینی مستقل و غیر وابسته به حق دیگر.
توضیح: حقی است که به انسان اختیار استعمال و انتفاع از چیزی را، به طور کامل یا ناقص
می دهد.
حق عینی تبعی: عبارت است از حق عینی وابسته به یک حق دینی.
توضیح: حقی است که به موجب آن عین معینی وثیقه طلب صاحب حق قرار می گیرد و او می تواند
در صورت خودداری مدیون از ادای دین، طلب خود را از حاصل فروش آن مال وصول نماید.
در صورت پرداخت دین از سوی مدیون، وثیقه )حق عینی تبعی( نیز از بین می رود. بنابراین، با توجه
به عدم استقلال حق عینی تبعی، ابتدا دائن برای وصول طلب باید به مدیون رجوع نماید و در
صورت عدم پرداخت، وثیقه را به اجرا گذارد.
اقسام حق عینی اصلی )ماده 92 قانون مدنی(
ماده 92 قانون مدنی: )مالکیت و شاخه های مالکیت(
ممکن است اشخاص نسبت به اموال علاقه های )منظور از علاقه ها، حقوق عینی است( ذیل را دارا باشند:
.1 مالکیت اعم از عین و منفعت )مالکیت، کاملترین نوع حق عینی می باشد(
نکته: حق مالکیت گاه به روی عین است و گاه به روی منفعت.
نکته: حق مالکیت دارای سه ویژگی است:
مطلق است.
انحصاری است.
دائمی است.
.2 حق انتفاع )جزئی از حق مالکیت است( )ماده 40 قانون مدنی(
نکته:
فرق حق مالکیت منفعت با حق انتفاع:
در حق انتفاع، منافع مال، متعلق به صاحب حق )یعنی منتفع( نمی باشد، و منتفع، فقط حق انحصاری
بهره برداری از آن را دارد، ولی در مالکیت منافع، ذرات منفعت در ملکیت مالک منفعت ایجاد می شود، نه
) در ملکیت مالک عین. )بند دوم شرح ذیل ماده 92
نکته: اذن در انتفاع نیز، با حق انتفاع فرق دارد.
.3 حق ارتفاق به ملک غیر )جزئی از حق مالکیت است(
.4 حق تحجیر )ماده 848 و 849 و 840 قانون مدنی(
حقی است که شخص به روی زمین موات )ماده 94 قانون مدنی( دارد و به موجب آن نسبت به احیاء )ماده
848 قانون مدنی( آن زمین بر سایر افراد، حق تقدم دارد. )ماده 849 قانون مدنی(
نکته:
زمین موات: زمین مرده، زمینی که سابقه احیاء نداشته باشد.
نکته: حق تحجیر ایقاعی است یک طرفه و مشروط به احیاء.
نکته: اقسام ایقاع:
یک طرفه
دو طرفه
.5 حق شفعه نسبت به مال مشاع )ماده 101 قانون مدنی(
نکته: آیا اسقاط مالم یجد در اخذ به شفعه قابل پذیرش است یا نه؟
اسقاط مالم یجد: یعنی آیا قبل از این که حق ایجاد شود طرفین می توانند آن را ساقط کنند؟
مثلا شخص الف با شخص ب قرار می گذارد در صورت فروش سهم مشاع خود به شخص ج، شخص ب
نتواند از حق اخذ به شفعه خود استفاده بکند، یعنی حق شفعه قبل از ایجاد، اسقاط شود.
1. از نظر فقها اسقاط مالم یجد ممکن نیست.
2. از نظر دکتر کاتوزیان اسقاط مالم یجد ممکن است.
حق عینی تبعی )حق وثیقه(
هرگاه طلبکار به روی مال بدهکار حقی پیدا کند که به موجب آن بتواند استیفای طلب خود را از آن
مال به هنگام امتناع بدهکار از ادای دین بنماید اصطلاحا به این حق، حق عینی تبعی گفته می شود.
اقسام حق عینی تبعی )حق وثیقه(
حق وثیقه بر دو قسم است:
عینی
شخصی: یعنی شخصی طلبی را تضمین کند.
عقد ضمان: در عقد ضمان، شخص ضامن وثیقه است.
حواله: در عقد حواله، محال له وثیقه است.
کفالت: در عقد کفالت، کفیل وثیقه است.
انواع حق عینی تبعی )حق وثیقه(
.1 عقد رهن: )ماده 448 قانون مدنی(
طرفین عقد رهن: راهن و مرتهن
.2 حق وثیقه توسط تصمیمات مقامات قضائی )ماده 801 آئین دادرسی مدنی(
حق وثیقه روی اموال ایجاد می شود.
.3 حق وثیقه قانونی )حق عینی تبعی در حکم قانون( )ماده 244 و 241 قانون مدنی(: یعنی قانونگذار یک
مورد خاص را به عنوان وثیقه قرار داده است. مثلا: ماده 648 و 646 قانون مدنی
حق دینی
حق دینی شامل سه مورد است:
انتقال مال: مثلا تعهد شخص به انتقال مال )قولنامه(.
نکته:
فرق بین قولنامه و بیعنامه:
- قولنامه تعهد به انتقال مال )فقط تعهد( پیش از انعقاد عقد بیع است، در حالی که در بیعنامه، عقد بیع،
بین طرفین منعقد شده و دارای تمام آثار بیع می باشد.
- قولنامه جزء حقوق دینی است، در حالی که بیعنامه جزء حقوق عینی است، به این دلیل که حق مزبور
بر روی یک مال )یعنی یک عین مشخص ( استقرار پیدا کرده است.
انجام دادن کار
خودداری از انجام دادن کار
نکته:
طرفین حق در حق دینی:
صاحب حق: متهد له یا طلبکار یا دائن. صاحب تکلیف: متعهد یا بدهکار یا مدیون. موضوع حق: تعهد یا
بدهی یا دین.
حق معنوی
حقوق معنوی، حقوقی است که به صاحب آن اختیار انتفاع انحصاری از فعالیت و فکر و ابتکار انسان را
می دهد.
این حقوق داخل در هیچ یک از انواع حقوق عینی و دینی قرار نمی گیرند. البته این حقوق دارای ارزش
اقتصادی و داد و ستد است، ولی موضوع آنها شیء مادی نیست، موضوع این حقوق فعالیت و اثر فکری انسان
است.
حق معنوی ماهیتی مختلط از حق مالی و با ارزش و حق غیر مالی و مربوط به شخصیت است. در مواردی
که مولفی حق انتشار اثر خود را به دیگران واگذار می کند، آنچه که انتقال یافته چهره مالی حق تالیف و
بهره برداری از انتشار اثر است، البته حق شخصی او درباره دفاع از اثر خود و تجدید نظر در آن همچنان باقی
است و مانند سایر حقوق غیر مالی به دیگران انتقال نمی یابد.
موضوع حقوق معنوی، امتیاز انحصاری از پدیده ادبی و هنری یا فعالیت خاص است و به همین جهت به
)مالکیت فکری یا مالکیت معنوی( تعبیر می شود. البته با مالکیت این تفاوت را دارد که موضوع و محل
استقرار آن شیء مادی نیست.
حق تالیف، حق اختراع، حق بر علائم تجاری و صنعتی از مصادیق حقوق معنوی به شمار می آیند.
در اموال و مالکیت
تقسیم بندی اموال
عین و منفعت
عین: عین مالی است که وجود مستقل دارد.
منفعت: منفعت به تدریج از عین حاصل می شود و وجودش وابسته به وجود عین است.
اقسام عین
عین معین )خارجی، شخصی(: یعنی چیزی که قابل اشاره )با این و آن( باشد.
مثال: این کیسه برنج
نکته: اگر گفته شود دو دهم ) 2
1۱ ( از این برنج، عین معین به صورت مشاع می باشد.
کلی در معین )در حکم عین معین(: )ماده 050 قانون مدنی( عبارت است از مقدار معین به طور کلی از یک
شیء متساوی الاجزاء )تجزیه پذیر( معین.
مثلا: ده کیلو گندم از این صد کیلو گندم
عین کلی )کلی، کلی فی الذمه(: )ماده 058 قانون مدنی( مفهومی است که قابل صدق بر افراد عدیده باشد.
مثلا: صد کیلو برنج طارم
اقسام عین معین:
مفروز )مال مشاع تقسیم شده( )افراز یعنی تقسیم ملک مشاع(
مشاع: وقتی دو نفر مشاع در ملکی با هم شریک هستند یعنی در جزء جزء آن باهم شریکند، یعنی
تقسیم یا افراز نشده است.
مثلی و قیمی
مثلی: اشباه و نظایر آن فراوان باشد.
مثال: گندم و جو
قیمی:
نکته: عین معین هم می تواند مثلی و هم می تواند قیمی باشد.
در کلی فی الذمه و کلی در معین، مال موضوع بیع، فقط می تواند مثلی باشد و مال قیمی را نمی توان مورد
بیع قرار داد.
استهلاکی و غیر استهلاکی
مال مصرف شدنی )مال استهلاکی غیر قابل بقاء(: مالی است که با مصرف و استفاده، کلا یا جزئا از بین –
می رود.
مال مصرف نشدنی )مال غیر استهلاکی قابل بقاء(: با مصرف از بین نمی رود. –
نکته: ملاک تشخیص این دو نوع مال، به نوع مصرف و استفاده متعارف آنها باز می گردد، نه به ماهیت مال.
نکته: در عقود زیر، مال، حتما باید مصرف نشدنی )غیر استهلاکی قابل بقاء( باشد: –
.1 حق انتفاع )عقد موجد حق انتفاع( )ماده 44 قانون مدنی(
.2 عقد وقف )ماده 51 قانون مدنی(
.3 عقد اجاره )ماده 448 قانون مدنی(
.4 عقد عاریه )ماده 404 قانون مدنی(
نکته: تنها مال مصرف شدنی که می توان به عاریه واگذار کرد، شیر شتر است. )فقط در فقه(
نکته: قانونگذار در ماده 1۱31 قانون مدنی )هدایای نامزدی(، در عقد نامزدی، بین مال مصرف شدنی و مال
مصرف نشدنی قائل به تفکیک شده است.
منقول و غیر منقول
مال غیر منقول تقسیم می شود به:
غیر منقول ذاتی: )ماده 89 قانون مدنی( مثال: زمین و معادن
غیر منقول به واسطه عمل انسان )تبعی یا اکتسابی(: )ماده 80 تا 84 قانون مدنی( عبارت است از بنا و
درخت و آنچه که ملصق به بنا و زمین است، به نحوی که بدون خرابی قابل جدا شدن نمی باشد.
نکته: یکی از فوائد تقسیم مال به منقول و غیر منقول، از لحاظ صلاحیت دادگاه می باشد.
غیر منقول حکمی )ماده 84 قانون مدنی(
از حیث حقوق و دعاوی غیر منقول )ماده 81 قانون مدنی(
هر حق عینی که موضوع آن مال غیر منقول باشد جزء حقوق عینی غیر منقول محسوب می گردد که
عبارت است از:
حق انتفاع از مال غیر منقول
حق ارتفاق، حق تحجیر، حق شفعه و همچنین حق عینی تبعی به روی مال غیر منقول
نکته: فرق خلع ید با تخلیه ید:
تخلیه ید ناشی از عقد است، ولی خلع ید ناشی از غیر عقد است. یعنی اگر رابطه قراردادی بین طرفین حق
وجود داشته باشد باید تقاضای تخلیه ید و در صورتی که رابطه قراردادی بین طرفین حق وجود نداشته باشد
باید تقاضای خلع ید بدهد. مثال برای تخلیه ید: عقد اجاره. مثال برای خلع ید: تصرف عدوانی
مال منقول
مال منقول بر دو قسم است:
اشیای مادی منقول )ماده 82 قانون مدنی(
حقوق مادی منقول )در حکم مال منقول منقول حکمی( –
مشمول موارد زیر است:
حق شرکا در شرکتهای تجاری و مدنی
حق مولف، مصنف و مخترع
نکته: هر آنچه که از غیر عقد ناشی شود غیر منقول است و هر آنچه که از عقد ناشی شود منقول است. مثلا
چون اجرت المثل از غیر عقد ناشی می شود غیر منقول است و اجرت المسمی چون از عقد ناشی می شود
منقول است.
این دعاوی جزء دعاوی منقول است یا غیر منقول؟
اجرت المثل: غیر عقد = غیر منقول
اجرت المسمی: عقد = منقول
تخلیه ید: عقد = منقول
خلع ید: غیر عقد = غیر منقول
پرداخت ثمن معامله: عقد = منقول
در دعاوی منقول دادگاه محل اقامت خوانده صالح به رسیدگی است اگر غیر منقول باشد دادگاه محل مال
غیر منقول صالح به رسیدگی است.
به نظر دکتر کاتوزیان در موارد زیر حتی اگر از عقد ناشی شود باز هم غیر منقول است:
ولی به نظر دکتر شمس این سه مورد منقول می باشند:
در حقوق مدنی نظر دکتر کاتوزیان و در آئین دادرسی مدنی مظر دکتر شمس ملاک است.
تعهد به تسلیم مال غیرمنقول: عقد یا غیر عقد = غیر منقول
شامل موارد زیر است:
تسلیم مبیع در عقد بیع
تسلیم مال غصب شده
تسلیم مالهای امانی مثل عقد ودیعه و اجاره
تعهد به انتقال مال غیر منقول: عقد یا غیر عقد = غیر منقول
مثال: قولنامه
صاحب مال تعهد می نماید مال خود را به دیگری منتقل نماید.
فرق تعهد به تسلیم با تعهد به انتقال: در تعهد به انتقال کسی که قرار است انتقال را صورت دهد مالک
مال است یعنی متعهد مالک می باشد اما در تعهد به تسلیم متعهدله مالک است.
دعوای تملک مال غیر منقول: عقد یا غیر عقد = غیر منقول
مثال: فسخ و بطلان و عدم نفوذ
فرق عدم نفوذ با بطلان: در عدم نفوذ رضا وجود ندارد که به آن عقد غیر نافذ می گویند. یعنی اگر بعدا
صاحب مال رضایت خود را اعلام کند عقد غیر نافذ، نافذ می شود. این عقد از عقود صحیح است.
در بطلان نه رضا وجود دارد نه قصد و معامله از ابتدا باطل است.
چنانچه در مورد اموال منقول و غیر منقول شک ایجاد گردد اصل بر منقول بودن می باشد.
حق شرکا در شرکتهای تجاری منقول می باشد. )شرکتهای مندرج در ماده 2۱ قانون تجارت: شرکتهای
سرمایه، اشخاص، مختلط و تعاونی(
اگر شرکتی جزء شرکتهای تجاری نباشد )جزء شرکتهای مدنی باشد(: اگر آورده شرکا در شرکت مدنی
منقول باشد حق شرکا منقول و اگر آورده غیر منقول باشد حق شرکا غیر منقول است.
در شرکتهای مدنی حق شرکا که سرمایه آنان غیر منقول و هرگاه منقول باشد سهم آنان منقول است.
فرق شرکت تجاری با شرکت مدنی:
شرکتهای تجاری در ثبت شرکتها ثبت می شوند ولی شرکتهای مدنی نه.
شرکت مدنی هم بر اساس قرارداد ایجاد می شود هم بر اساس موارد قهری.
در شرکت تجاری رابطه فرد با سرمایه قطع می شود ولی در شرکتهای مدنی رابطه شخص با سرمایه قطع
نمی شود. یعنی شرکت تجاری دارای شخصیت حقوقی می باشد، ولی شرکت مدنی دارای شخصیت حقوقی
نمی باشد.
نظرات شما عزیزان: